بازگشت به صفحه اصلی

آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟ 

 

 

جشن فروردگان ( جشن سوري )

 

از دکتر تورج پارسی

افزون بر جشن سوري ، از سي و يك جشن ساليانه كه در هفتاد و سه روز برگــــــزار مي شد سه جشن به پاس و بزرگداشت آتش است ، كه عبارتند از :

     ــ سده

     ــ آذرگان

     ــ ارديبهشت گان

باور  چنين است كه در برگزاري جشن زايش هستي و داده هاي اهورايى فروهر در گذشتگان به ديدار خانه و كاشانه باز مي گردند تا در شادي و آيين برپايى جشن همره شده و براي خاندان نيك روزى آورند به همين انگيزه در سي سد شستمين   روز  سال  يا پنجه اخر سال كه آخرين گهنبار است يعنى سالگرد آفرينش انسان يا همسپت مدم  Hamaspatmadam كه به معناى با هم بودن  همازور بودن است بر بام يا درون سرا آتش افروخته تا هم خوش آمدى به فروهرهاي دودمان باشد و هم مقدمه اي گردد برآيين هاى  نوروزى ، اين آيين را  فروردگان  مي ناميدند . فروردگان با اتخاذ سند از يشت ها پنج روز آخر اسفند و پنج روز اندرگاه است كه گاه برگشت و سر كشى فروهرها به خانه خويش است ، در اين رابطه كهن ترين سرچشمه فروردين يشت است :

فروهرهاى نيك و تواناى پاك و آشونان را مى ستايم كه به هنگام همسپت مدم از آرامگاهاى خود به بيرون شتابند و ده شب پياپى براى آگاهى يافتن در جهان خاكى به سربرند.( فروردين يشت كرده سيزدهم بند ۴۹)

كدامين كس ما را بستايد ؟ كدامين كس مارا خواهد ستود ؟ كدامين كس مارا با دست بخشندگى  ، با شير و پوشاك و با نيازهايى كه بخشش آنها ، بخشنده را به دهش اشه تواند رساند، پذيراشود؟

نام كدام يك از ما را بستاند ؟

روان كدام يك از ما را بستايد ؟

به كدام يك از ما اين نياز ها را پيشكش كند تا او را   خوراك  نكاستنى جاودانى بخشند ؟ ( فروردين يشت كرده سيزدهم بند ۵۰) ۱

دررابطه با دست بخشندگى بيرونى در التفيم مى نويسد : گبركان اندرين پنج روز خوروش و شراب نهند روان هاى مردگان را و همي گويند كه جان مرده بيايد و زان غذا گيرد" ۲

همو در آثارالباقيه در رويه ي ۲۹۳ مى نويسد : هم چنين در پشت خانه ها خوراكى و ناشاك مي گذاشتند و باور داشتند كه ارواح درگذ شتگان را خوش مى آيد . چوب هاى خوش بو و صمغ ها خوش بو بر آتش مى نهادند تا بوى خوش پراكنده شود

ثعالبى هم در رويه ى ۱۶۹تاريخ خود همين اشارت را دارد ۴

امروز همچنان  باور به بازگشت ارواح درگذشتگان به خانه و كاشانه در ميان مردم رواج دارد كه به شكل گستردن سفره و رفتن به گورستان ها با روشن كردن شمع و پاشاندن گلاب و دادن خوراكى به ناداران انجام مي گيرد .  در ميان مسلمانان اين روز كه معمولا چهار شنبه يا پنجشنبه آخر سال است  به نام عيد مردگان و فاتحه ى اهل قبور مشهورست.

گمان بر آن دارد كه ياد در گذشتگان درميان مردمان هند و اروپايى رواج داشته و هنوز هم ماندگارست مثلا در كشور سوئد هر ساله در روز دوم نوامبر با شمع و گل به گورستان ها مى روند و به گراميداست درگذشتگان خود مي پردازند.

از آنجايى كه در ايران باستان  هر روز را نامي بود- روزها در سال نماى زرتشتيان هم چنان داراى نام هستند -   و ايام هفته وجود نداشت ، پس از آمدن اسلام كه ايام هفته ى بابلى رواج پيدا كرد اين آيين را در چهار شنبه آخر سال برگزار كردند اماچون عرب حاكم چهارشنبه را نحس مى دانست شب چهار شنبه آخر سال را برگزيدند كه به چهار شنبه سورى نامور شد ۵

در ميان مردم هند و اروپايى افروختن آتش در جشن ها  سابقه ي بسيار كهن  دارد   به همين دليل از ويژگي بسيار مهم جشن سوري افروختن آتش به ويژه بر بلندي هاست .

 

سور واژه ايست پهلوي و به چم سرخ  و جشن است . در گويش هاي سمناني ، كردي ، لري لكي ، بويراحمدي و بختياري به معناي سرخ بكار برده مي شود ، چنانچه در بختياري يك گونه برنج هست كه به برنج سهر Sohr نامورست ۶. سهر در واژه  سهراب  " دارنده چهره سرخ " هم همين مفهوم را دارد . سور به معناى مهمانى هم هست چنانچه در واسونك شيرازى خوانده مي شود :

باد اومد بروب گرفت

آب اومد بارون گرفت

" سوريا" بگين مبارك كار ما انجوم گرفت

يا حافظ گويد : به چهره ي گل سوري نگاه مي كــــــــردم           كه بود در شب تاري به روشني چو چراغ

يا بهار گويد : عندليبان گل سوري به چمن كرد ورود

 بهر شاباش قدومش همه فرياد كنيد

شهرستان ها و نام سوري

اصفهاني ها چهار شنبه سوري را چهارشنبه سرخي ، در اردبيل گول چهار شنبه و در گيلان گوله گول چهار شنبه گويند ، كه در واقع همه يك معنا را مي رسانند و آن چهار شنبه ايست با شعله هاي فروزان آتش . اماسور،به چم مهماني و جشن كه در واژه سورنا يا سرنا  آمده است وسورنا يعني سازي كه كه به هنگام جشن كاربرد دارد بر خلاف كارناي يا كرناي  كه سازي است كه در كار و كارزار به كار گرفته مي شود .

پس جشن سوري ، جشن برپايي و فروزان ساختن آتش است و اغاز مجموعه ي برنامه هاي نوروزي است كه روز سيزده بدر نقطه  پاياني است .

 

برپايي آتش  جشن سوري

 

امروزه  دربرخي از روستاهاو شهرها هيزم هاراسه يا هفت دسته كرده و شعله ورمي سازند كه بي گمان يادماني است از انديشه ديرينه . شكور زاده در كتاب عقايد و رسوم مردم خراسان رويه 81 ــ 80 مي نويسد : » خراساني ها در شب چهار شنبه 4سوري نزديك غروب آفتاب هفت بوته يا سه بوته آتش در وسط كوچه يا در صحن حياط گذاشته و به اصطلاح خودشان بته روشن مي كنند  سپس پير و جوان و كوچك و بزرگ از روي بوته هاي آتش مي پرند و براي دفع پليدي اين شعر را مي خوانند : زردي من از تو   سرخي تو از من  ... در روستاهاي اطراف خراسان در موقع پريدن از روي آتش مي گويند : آلا به در   بلا به در  دزد و حيز از ده ها به در .پس از آن مي گذارند آتش تا آخر بسوزد ، زيرا خاموش كردن آتش يا فوت كردن به آنرا بد مي دانند . وقتي آتش تا آخر سوخت و خاكستر شد يكي از اعضاي خانواده خاكسترش را مي برد سر چها راه مي ريزد تا باد ببرد سپس به در منزل آمده و در بزند . اهل خانه از او مي پرسند كيه ؟ جواب مي دهد منم .از كجا مي آيي ؟

از اروسي . چه آورده اي   ؟ تندرستي . ا زاين رو باور دارند كه پليدي را دوركرده و در عوض شادي و تندرستي براي خود فراهم آورده اند  .

در شهر كرمانشاه يا خاك خسرو در چنين روزى آتش باز مي كنند و در گاه پريدن از آتش مي خوانند :

زرد ي مه اراي تو   سرخي تو اراي مه . آش رشته  ناهار چهار شنبه كرمانشاهي هاست  ، به اين باور كه آش رشته پيوند زندگي را استوارتر سازد .۷ در شهر خوي پسين سه شنبه آتش مي افروزند و در حالي كه سه بار از آتش مي پرند زردي را به آتش كه پاك كننده زرديها  _ درد و غم  _ است داده و از آتش  پاكي را بهره مي گيرند

استاد شهريار نيز در حيدر بابايه سلام اشاره اي به جشن سوري دارد :

بخت من ، بخت سعيد  بختيم بارك الله  آغ الله قرمزي حنا باخريم بارك الله

آتيل ماتيل چرشنبه   آينه تكين بختيم آچيل چرشنبه .

بخت من ، بخت نيكي است  به دست هاي سپيد ، حناي سرخ ماليدم چهار شنبه

چهار شنبه بخت مرا مانند آينه پاك و روشن كن .

دكتر ساعدي در كتاب خياو يا مشكين شهر ، كعبه ي ييلاقات شاهسونها رويه ۱۴۰-۱۴۱، از چهار شنبه ها ي اسفند ياد كرده و سپس مي نويسد " هوا كه تاريك شد ، سدها ، هزارها آتش    سرخ از وسط برف و يخ و بيشتر از پشت بام   خانه ها زبانه مي كشد . آنوقت بايد از روي آتش ها پريد و بيماري و زردي و هر بدي را داد به آتش كه مي سوزاند و پاك مي كند . بايد گرمي آتش را گرفت تا دلت گرم و چهره ات گلگون بماند .صبح روز بعد با كوزه مي روند لب چشمه ، همه آب  آورند و به تبرك جلو خانه مي پاشند . اين آب تمام بلاهادر سال تازه دورمي كند ، فقر را ، بيماري را ، خشكسالي را "

در نورآباد و كوه دشت لرستان فرقه اي مي زيند كه خود را ا هل حق مي نامند . اينان نيز آيين هاي ويژه اي  دارند كه مي شود ريشه كردارشان را در ديرينگي باورها و پندار گذشتگان جستجو كرد . شايد به مرور زمان و ورود دين تازه در برخي از نشانواره ها ي اعتقادي جابجايي پيش  آمده باشد ولي نمي توان نسبت به كليت و ماهيت كردارها شك كرد .

ايزد پناه پژوهشگر لرستاني در باره اين فرقه دركتاب فرهنگ لري رويه 40 مي نويسد "    در بلوران بر سر قله كوهي به اين نام آتشكده اي هست كه در سال و موقع جشن همه ازاين كوه بالا رفته و هركس  نسبت به توانايي خود   ، حتا زنان آبستن    براي فرزندي كه در شكم دارند بايد مقداري هيزم همراه برده بر اين آتش مقدس بگذارند _ زرتشتيان در جشن سده چنين كنند _  پس از روشن كردن آتش يكي از روحانيان يا پيشوايان مذهبي به خواندن ذكر و شعر پرداخته و باشندگان در حالي كه كنار آتش زانو زده اند سر جنبانده و حق حق    مي گويند ... اينان آتش را مقدس دانسته و آب ريختن به شعله آتش را گناه مي دانند. عيد نوروز را   عيد سلطان يا عيد شاه « مي نامند و آنرا با شكوه خاصي برگزار مي كنند . پيروان اين مذهب درچهار شنبه آخر سال آييني ويژه   برگزار مي كنند .به اين صورت كه ابتدا كودكان به تعداد افراد خانواده خود مقداري ، حتا اگر    يك شاخه چوب هم باشد همراه مي برند و بر شعله آتش مي گذارند و هر چوب به نام صاحبش در آتش افكنده مي شود تا آتش تمام پليديها و زشتي ها ، سختي ها و تلخ كامي ها ي آن كس را در خود بسوزاند و آنگاه از روي آتش مي پرند و  مراسم دعا خواني  انجام مي شود .

در شيراز پسين چهار شنبه آخر سال آتش روشن مي كنند و درآن بوخوش  " اسفند و كندر " مي ريزند . سپس از آن مي پرند و زردي و غم را به آتش داده و تندرستي و پاكي آرزو مي كنند . شكستن كوزه در كنار شعله آتش ، از جمله رسم هاي چهار شنبه سوري است . مراد از اين كار اين است كه در سال نو گره اي به كارها نيفتد . از ديگر آيين هاي چهار شنبه سوري در شيراز يكي هم آب تني درحو ض ماهي است . در گوشه غربي آرامگاه سعدي يك قنات آب گرم معدني هست كه چند پله مي خورد تا به حوضچه اي مي رسد كه شيرازي ها آنرا حوض  ماهي مي گويند چون پر از ماهي هاي ريز و درشت است .  در باور مردم دختر شاه پريون درين آب زندگي مي كند و اگر كسي نيت بكند مرادش را مي دهد .

زرتشتيان در پنج روز آخر سال گهنبار را بر گزار مي كنند و مراسم شب آخر سال را در پشت بام ها انجام مي دهند . درروي پشت بام ظرف پر از لرك Lork_ مخلوطى است از هفت گونه ميوه ي خشك مانند بادام ، گردو، كشمش ، انجير خرما _و ميوه هاي تازه و شاخه هاى سرو ، مورد گل و چند عدد شه شه _ ظرفي سفالي كه در آن گندم و عدس  و.. سبز مي كنند _ و ظرفي پر آب با چند برگ آويشن آماده مي كنند و آتش روشن كرده و به گرد آن مي چرخند و آتش نيايش مي خوانند . زرتشتيان همچون ايرانيان باستان از آتش نمى پرند .  

كردها و جشن سوري  

برگزاري آيين هاي نوروزي در ميان هم ميهنان كرد همانندست با  آنچه   كه در ايران باستان و زرتشتيان امروزانجام مي دهند .

هماننديها :

1ــ بر افروختن آتش بر پشت بام ها ، تپه ها و كوه ها به اين انديشه كه رهنماي فروهر  نياكان باشد .

2 ــ آتش افروخته شده را تا فرارسيدن خورشيد جهانتاب خاموش نمي كنند تا آتش به  خودي خود خاموش گردد .

3 ــ كردها به غير از ــ مردمان گروس و يارسان " اهل حق " ــ از آتش نمي پرند بلكه در   گرد آن به پايكوبي و و شادماني مي پردازند .

4ــ شماله يا شمعي كه كه تا بامداد روشن است همانند چراغي است كه زرتشتيان بر لبه بام مي گذارند و تا بامداد روشن نگهميدارند .

5 ــ فراهم كردن آجيل هفت مغز لرك كه هديه ايست نمادين به فروهر ها . البته اين  آيين همگاني مردم ايرانست .

شكل ديگرنمادين هديه به فروهرها پديده ايست به نام شال اندازي كه آيين سنتي مردمان باختر و شمال باختري ايران زمين است . شال اندازي كه در مهاباد آنرا هلاوه ملاوه نامند بدينگونه است كه از پشت بام _ نماد آسمان_ جايگاه فروهرها   دستمال يا شال بزرگي به درون اتاق  " نماد زندگان زميني " وارد مي سازند . خانه خدايان پيشكي هاي خود را مانند ميوه ،آجيل ، بادام يا تخم مرغ رنگ كرده يا حتا پول ،جوراب پشمي در دستمال يا شال گذاشته و گره مي زنند تا شال اندازان انرا بالا كشند .

رابطه هاي نمادين  ديگر كه در شال اندازي قابل بررسي است ، مساله ازدواج و زايش و تدا وم هستي  است . از آنجايي كه نوروز جشن زايش گيهاني است  به همين انگيزه  درين گاه پيوند زندگي ميان جوانان بسته مي شود . در روستاهاي رضاييه دامادها كجاوه اي را آيينه بندي كرده و از پشت بام سرازير خانه نامزد خود مي كنند ، در حالي كه پنهان مي شوند چشم انتظار هديه مي مانند . بعضي مواقع به شال زنبيل مي بندند و درون آن چراغ و شانه و سرمه دان مي گذارند .  

  

از ديگر آيىن هاي جشن سوري بلاگرداني است

1 ــ بلاگرداني   الف ـــ خريد اسپند و دود كردن آن

   ب    ـــ كوزه شكستن

2 ــ فال بيني    الف ـــ فال كوزه

   ب  ـــــ فال گوش

3 ـــ قاشق زني

4ــ آجيل چهار شنبه سوري

  الف : خريد ا سپند

   

اسفند يا اسپند از سپنتا كه واژه ايست اوستايي و به چم مقدس است گرفته شده اسپند تخم بوته ايست كه در ايران و كشورهاي جنوب آسيا مي رويد . در لاتين آنرا Rute نامند . در فرهنگ ايراني اين تخم بوته از سه ديدگاه مورد توجه است :

1ــ گياهي است كه نام امشاسپند سپندارمذ را را بر خود دارد يعنى نمادى از زن و زمين است و به همين دليل ورجاوند و گرامي است و بر خوان نوروزي جاي مي گيرد ودر مكانهاي مذهبي بر آتش ريخته مي شود. .

2 ـــ  دود و بوي اسفند به عنوان ماده پلشت زا به كار برده مي شود . در برخي  شهرستانها  براي جلوگيري و دفع سرماخوردگي ، خانه را با دود آن پلشت زدايي مي كنند  .

3 ــ به عنوان ماده اي كه از چشم زخم جلوگيري مي كند ، مورد باور مردم است .

 حنظله بادغيسي گويد : يارم سپند اگر چه بر آتش  همي فكند

        از بهر  چشم تا نرسد مرو را گزند  .

خداوند شاهنامه درباره رخش يا اسب ابرش ــ سرخرنگ با خال سپيد ــ  گويد :

چنان گشت ابرش كه هرشب سپند  همي سوختند ي زبهرگزند

رند شيراز گويد :

        هر آنكس را كه بر خاطر زعشق دلبري باريست

       سپندي  گو بر آتش نه   كه دارد كار و باري خوش     

در گيلان گاه ريختن اسپند بر اتش مي خوانند :

اسفند سي و سه دونه  اسفند سي و سه دونه

 چشم حسود و بتركونه

مردم روستا دانه هاي اسپند را مانند دانه هاي تسبيح به بند كشيده و براي تزيين و هم جلوگيري از چشم زخم در اتاق آويزان مي كنند .

مرتضا هنري دركتاب آيين هاي نوروزي  رويه ۲۲ مي نويسد : خريدن اسفنددر گيلان به ويژه در رشت تشريفات ويژه اي دارد .به اين ترتيب  كسي كه مي خواهد اسفند بخرد ــ بيشتر دختر دم بخت ـــ  از خانه بيرون مي آيد از اولين مغازه رو به قبله مي پرسد : اسفند داري ؟ و به راه مي افتد تا هفتمين مغازه . سپس بر مي گردد و از مغازه اولي مي خرد ...

ب ــ كوزه شكستن :  در گذشته تنها ظرف آبخوري كوزه بود . از نظر بهداشتي لازم بود كه كوزه كهنه دور انداخته شود . در گاه نوروز كه بايد همه چيز نوگردد ، كوزه ها و كاسه هاي كهنه را هم مي شكستند و به جاي آن كاسه و كوزه نو خريداري مي كردند . هر چند امروزه هم چون گذشته كوزه آبخوري كاربردي ندارد ، ولي شكستن كوزه غم به شكل يك سنت نوروزي باقي مانده است . ا. شكور زاده در عقايد و رسوم مردم خراسان

مي نويسد : پس از مراسم آتش افروزي براي دفع قضا و بلا مقداري زغال   علامت سياه بختي   و اندكي نمك   علامت شوربختي   و يك سكه ده شاهي ، كوچكترين سكه رايج كشور   به نشانه تنگدستي  در كوزه سفاليني كه از قبل براي اين كار تهيه كرده اند ، انداخته و هريك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر مي چرخاند و نفر آخري آن كوزه را به بالاي بام برده و از آنجا به ميان كوچه پرتاب كرده و مي گويد :

درد و بلا ي خنه رختم به توي كوچه « به اين طريق سياه بختي و شور چشمي و تنگدستي را از خانه خود دور مي سازد .

هم ميهنان كرد به گونه ديگر دفع بلا مي كنند . اينان بامداد چهار شنبه سوري به آب پاك چشمه ها چشم دوخته و آنرا مرواي نيك مي گيرند ، تا آب كه در پندار ايراني ، آباداني است و روشنايي، پشتوانه نيك روزي ها و بهروزي ها ي آينده باشد . زنان كرد چند تار موي بچه ها را چيده و به دست آب جويباران مي سپارند تا آب هر گونه درد و بلا را به همراه خود ببرد .

كوزه شكستن : كوزه شكستن نيز ىك نوع دفع بلاست كه انجام مي شود

 ــ فال بيني

فال يك واژه تازي است كه معادل آن در فارسي شگون است .شگون هم خير دارد هم شر   ازجهت مفهوم كلي فال عبارتست از آنكه سرنوشت انسان را يا واقعه اي را كه رويدادني است از روي نشانه هايي كه آنها را امور غيبي مي شمارند  پيش گويي و  پيش بيني مي كنند

در اوستا فال و بخت بيني مطرح نشده است ، چرا كه انسان بهدين بر مبناي گزينش خردمندانه ، آينده خود را پي ريزي مي كند ، يعني سرنوشت برايند گزينش ادمي است . فال هايي كه در هنگام نوروز يعني گاه سركشي فرورها به خانه و كاشانه ، مي گيرند يك جور مرواي نيك است . به اين نيت كه فروهر ها » مارا به هنگامي كه در تنگنا هستيم با پشتيباني آشكار نگاهداري كنند « به دو نمونه از مراد خواهي نظري مي اندازيم :

الف ــ فال كوزه : درين شب در بسياري از خانواده ها ، فال كوزه گرفته مي شود . اين فال نيز پيوندي دارد با بازگشت فروهرها ، چرا كه باوردارند درين هنگام  فروهرها از آينده مژده خوهند داد .

چگونه فال مي گيرند ؟

دختران و زنان پس از آتش بازي ،  دركوزه آب نديده  اي  كه براي نوروز خريده اند

نشانه اي مانند انگشتري يا .... مي اندازند . سپس در كوزه را با پارچه اي بسته  ،و روي آن يك سيني كه در آن صابون ، كيسه حنا، نقل و سرمه دان جا داده شده مي گذارند . اصفهاني ها كوزه آب نديده را كه »بولوني « نامند تا نيمه آب مي كنند .چون پندارمندند كه نخستين گذرگاه فروهرها تنور يا آتش هميشه روشن خانواده خواهد بود به همين دليل كوزه و سيني را درون تنور مي گذارند . در برخي روستاها و شهرها كوزه را در زير ناودان آب جا مي دهند .

آنگاه پس از خوردن آش رشته يك دختر بچه به نوبت نشانه اي را از كوزه بيرون مي آورد . يكي از باشندگان شعري از رند شيراز ، يا يك چهار بيتو _ چهار بيتي _ خوانده تا مرواي نيك صاحب فال آشكار شود .در شهر شيرازبا ديوان حافظ فال مي گيرند كه به  » فال دوره « معروف است .  

در يك برسي كوتا ه متوجه دو اشارت سمبليك درين فال گيري مي شويم . يكي كوزه آب نديده كه بيانگر تازگي و نوجويي است و ديگري صابون و كيسه حنا و سرمه دان كه وسايل اروس است و اشارتي است به زايش و تداوم نسل .ب ــ فالگوش

فال كوزه و فالگوش ايستادن ويژه دختران نو بخت است . مراد خواه نيت كرده و در گوشه اي كز مي كند و به سخنان رهگذران گوش فرا مي دهد . اگر رهگذران سخن بر خير برانند ، نيت خود را انجام شدني تعبير كرده با مرواي نيك ، شادمان به خانه بر مي گردد . معمولا برخي از رهگذران مي دانند  كه درين شب ، مراد خواهان به فالگوش ايستاده اند ، شيطنت كرده سخن به خير نرانند !!!.

در برخي از شهر ها دختران در چهار راه ، كليدي را زير پا گذاشته و به فالگوش مي ايستند . درين فال سه گونه نشانواره هست :

الف ــ چهار راه نشانواره چهار جهت اصلي يا گذرگاه زندگي يا به تعبير استاد فروشي گذرگاه فروهرها ست .

ب ــ كليد نماد گشايش كار و رسيدن به مرادست  .

پ ــ كليد در زير پاگذاشته شده  ، نماد كار بسته است .

3ــ قاشق زني

دختر يا پسري در حالي كه رخ پوشانده تا شناخته نشود به در خانه ها مي رود و با قاشق به كاسه اي كه در دست دارد مي كوبد . صاحبخانه كه صداي قاسق زني را شنيده است ، درخانه را بازكرده و كاسه را از مواد غذايي يا آجيل و نقل پر مي كند . هيچ خانه اي قاشق زن را دست خالي پس نمي فرستد . همانگونه كه پيشتر آمد ، اين خوراكي ها كه به قاشق زن داده مي شود ، در واقع نشانواره پيشكشي به فروهر در گذشتگان است . شخص قاشق زن كه خود را پوشيده مي دارد تا شناخته نشود ،  مي تواند نماد فروهر درگذشتگان باشد . به همين دليل همگان خود را موظف مي دانند كه كاسه قاشق زن را پر كنند .

برخي از خانواده ها كه بيماري در خانه داشته باشند ، درين شب با روي پوشيده به در خانه ها رفته قاشق زني مي كنند تا مواد اوليه آشي كه به »ابودردا  « شهرت دارد فراهم آورند . باور بر اين است كه چنين آشي شفا بخش است . در خراسان به جاي قاشق از ملاقه استفاده مي كنند و مراسم را ملاقه زني نامند .۱۳

4ــ آجيل چهار شنبه سوري يا مشكل گشا

 از ديگر سنت هاي جشن سوري فراهم آوردن آجيل مشكل گشاست كه خود داراي مراسم ويژه اي است  . خراساني آجيل مشكل گشا را از تركيب  كشمش ، ، توت خشكه  فندق ، پسته ،  انجيرو خرما فراهم ساخته و به آن آجيل بي نمك گويند . در آذربايجان افزون بر تركيب هفت گانه خشكبار كه بر سفره سوري مي نهند ظرف آب ، آيينه و سكه ي خوان نوروزي را نيز در شب چهار شنبه سوري كاربرد مي دهند .

زرتشتيان اين مراسم رادر شب آخر سال به جاي مي آورند ، كه از آن گفتگو شد .

سرچشمه ها

۱ - اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش ِ جليل دوستخواه، انتشارات مرواريد، تهران، چاپ نهم،

۲ - التفيهيم . بيرونى ، رويه ي ۲۵۶ به تصحيح جلال همايي چاپ چهارم ، نشر هما

۳ - آثارالباقيه .، بيرونى ، رويه ۲۹۳، اكبر داناسرشت ، انتشارات ابن سينا، ۱۳۵۲تهران

۴ _ تاريخ ثعالبى ، ترجمه فضايلى ، رويه ۱۶۹، نشر نقره

۵ - امسال شب چهارشنبه آخر سال كه برابر است با ۲۲ ماه اسفند جشن سورى برگزار مي شود  .. به همين دليل از راديو iran on air در استكهلم بامن تماس گرفته شد كه از راديو با شنوندگان آنها گفتگو كردم و توضيح دادم . با وجود حال در اين زمينه با دكتر آذران ، دكتر سپنتا، دكتر غيآث آبادى ، برادرم ،و از طريق خواهرم با راديو تلويزيون شيراز و موبد جمشيدى تماس گرفتم ، تلاشم براى تماس با دكتر ايرج ملك پور استاد دانشگاه تهران به جاىى نرسيد . . حتا  جهت اينكه در اين زمينه آگاهى مردم درون و برون ايران را بسنجم با تعداد ى  به شكل مصاحبه تماس برقرار كردم ۶- سفر به ديار بختيارى ، اصغر كريمى رويه ۲۱۷ انتشارات فرهنگ سرا.

۷ـ ديوان بهار جلد دوم 398 .     

.۸. به نقل از سرگرد سا طعي از اهالي كرمانشاه.

۹ـ به نقل از فرزانه سليمان خاكزاد

.۱۰ ـ مرتضا هنري ، آيين هاي نوروزي رويه 289 .

۱۱ـ خرده اوستا با ترجمه و تفسير موبد آذر گشسب .

۱۲ ــ ايزد پناه رويه 97.  

۱۳ ــ  به نقل از آقاي علي اسماعيل زاده .اهل مشهد