|
آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟
دخترم پس از يکی از سفرهايش و ديدار با يک هنرمند آمريکايي می گفت، اين هنرمند يکی ازدغدغه ها فکری اش ندانستن هويت و گذشته خانوادگی اش بود. به دخترم گفته بود: خوش به حال تو که می دانی از کجايي، ريشه هايت متعلق به چه سرزمينی و چه مردمانی است و اجداد تو از چه نژاد و از کجا بوده اند.
از آن روزی که دخترم
اين حرف را برای من تعريف کرده من هميشه به اين فکر کرده ام که خوب است که با همه ی
اشکالات ريز و درشتی که داريم اقلا همه جا می توانيم بگوييم ما ايرانی هستيم، ملت
با ريشه ای هستيم، هويتی تاريخی داريم. به بزرگان مان بنازيم به تمدن بزرگ گذشته
مان بنازيم و کسی هم نمی تواند بگويد مزخرف می گويي چون مدرک داريم، شواهد روشن
تاريخی داريم و راستش هر وقت که يک جايي يک چيز تازه ای کشف می شد من خوشحال می شدم
و فکر می کردم يک مدرک تازه تر برای اين که اندازه و بزرگی تمدن خودمان را ثابت
کنيم. .
و حالا در اين روزها که می بينم يکی يکی آثار تاريخی ما را ويران می کنند، از زير
چهارباغ مترو می کشند، انگار که ديگر هيچ کحايي برای متروکشی نيست، از بالای
آرامگاه فردوسی دکل برق می کشند آن هم در جايي که دور تا دورش بيابان است و می
توانند دکل را آنطرفتر ببرند و حالا هم که دارند شهر پاسارگاد يعنی قديمی ترين شهر
پدران و مادران ما را به آب می بندند و آرامگاه کوروش را به خطر می اندازند کسی را
که به او می باليم و به غربی ها می گوييم اين ما بوديم که اول بار از حقوق بشر
گفتيم نه شما! دلم به درد می آيد. آخر مگر اين کشور صاحب ندارد؟ راستی مسئولين اين
مملکت کجا هستند؟ نمايندگان ما، نمايندگان مجلس ما کجا هستند؟
مسئولين، من ، روی سخنم با شما است.
روز دوازده فروردين سال هزار و سيصد و پنجاه و هشت مردم به جمهوری اسلامی مردم رای آری دادند. من هم رای آری دادم و حالا اگر همين جمهوری اسلامی گذشته من را به آب ببندد و نابود کند فردا من و ما هم مسئول اين نابودی ها خواهيم بود. .
فردا همين دخترم، نوه ام نمی توانند مقابل آن آمريکايي سرشان را بالا بگيرند و به گذشته هايشان ببالند. با چه مدرک و با چه اثر تاريخی. تازه ملتی که خودش آثار باستانی اش را نابود می کند چطور می تواند بگويد ملتی متمدن است.
ما به شما رای داديم
شما هم ما را شرمنده نکنيد از آب گيری اين سد بگذريد و نگذاريد که لعن و نفرين
آيندگان از آن نسل ما باشد.
......