|
آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟
گستره فرهنگ ايران زمين تازه ترين سروده شاعر ملي : اديب برومند
اصفهان – شاهين سپنتا : در گرد همايي اعتراضي گروه هاي مختلف مردم و به ويژه جوانان که به تازگي در برابر مجلس شوراي اسلامي در مخالفت با آبگيري سد سيوند برپاشد ، از ميان شخصيت هاي شناخته شده فرهنگي ، استاد اديب برومند ( شاعر ملي ) با وجود کهولت سن و بيماري و در حالي که به تازگي همسر عزيز خود را از دست داده اند در زير بارش شديد باران در جمع پر شور جوانان حاضر شدند و گفتند : من آمدم تا بگويم تا آخر اين راه با شما جوانان هستم .ايشان همچنين آخرين سروده خود را به مردم فرهنگ دوست ايران پيشکش نمود :
ايران چو رو به گستره اين جهان نهاد / هر سو از اقتدار و فضيلت نشان نهاد آيين شهروندي و تدبير مَُلک را / بنياد نو به سقف و ستوني گران نهاد بود آگه از نخست ز آداب سروري / کز خود به هر صحيفه بسي داستان نهاد ميخي کز اقتدار فرو کوفت بر زمين / زنجيره اش به بند بلند آسمان نهاد سنگينه وزنه اي زشکوه و شرف به دوش / از باختر گرفته و در خاوران نهاد از « سند » تا به « نيل » بپيمود راه فتح / و آن جا به حکم خود « عَلَم کاويان » نهاد وان گه به حفر آبرهي طرفه دست يافت / وز يادمان ِ خوش اثري جاودان نهاد تا مرز بوم و بر ز « فرا رود » بگذرد / « آرش » بخواند و تير وي اندر کمان نهاد بگذر ز حد و مرز توانمندي وطن / آنگه که داغ بر جگر دشمنان نهاد بنگر فرازمندي فرهنگ اين ديار / کز جاه و فر به قاف هنر آشيان نهاد سهمي کلان ز مکتب « زرتشت » برگرفت / پس « خسروانه حکمت ديرين » برآن نهاد « نوروز » را شکفتگي از نو بهار يافت / پاييز را خجستگي از « مهرگان » نهاد حيران ز نقش « ماني » و آن معجزات گشت / هر کس که پا به رهگذر « تورفان » نهاد بشناس وصفِ « گنديِ شاپور » و شهرتش / دانشگهي عظيم که « نوشيروان » نهاد با آن همه مفاخره « يونان » ازين ديار / انبوهي آگهي که فراگوش جان نهاد آن حمله گجسته « سکندر » به چنگ وي / گنجي ز اُمّهات کتب رايگان نهاد گنجينه هاي ثروت ما را که غارتيد / دزدانه برد و بر کف يونانيان نهاد **** شعر دري ز مشرق « تاجيک » برفروخت / تا « رودکي » به باغ ادب سايبان نهاد از « توس » با خروش برآمد يگانه مرد / « فردوسي » آن که بر تن ايران توان نهاد کاري که کرد با دگران ويژه فرق داشت / کاندر حماسه پا به سر فرقدان نهاد بر شاهنامه آن سند فخر پر فروغ / زيور زفّر و بُرزِ « يل سيستان » نهاد تا شعر پارسي سفر کهکشان گزيد / گيتي به زير پاي سخن نردبان نهاد چون قند پارسي سوي « بنگاله » ره گشود / در « چين » اثر ز شهرت اين ارمغان نهاد کالاي ذوق چون به « نشابور » خيمه زد / « خيام » را به قله شهرت عيان نهاد از « غزنه » قد فراخت « سنايي » که در جهان / شعرش به عارفان اثر بي کران نهاد سعدي سر از حديقه شيراز برکشيد / گلدسته ها به معبد هندوستان نهاد از بلخ ، مولوي چو به قونيه در رسيد / شمسش به دست حلقه راز نهان نهاد آمريک روح خسته اش از وي بيارميد / تا شعر سخته اش به کف ترجمان نهاد « حافظ » به پارس تخم سخن برپراکنيد / در « ژرمن » از هنر چه ثمر ها به خوان نهاد « بيروني » از درونه افکار خويشتن / حکمت فزود و علم و عمل توامان نهاد دنياي غرب بهر تعاليم « بوعلي » / بس حوزه هاي درس به برتر مکان نهاد *** پاي زبان پارسي از ره نه ايستاد / تا پايگاه نشر ادب در جهان نهاد از غوريان و غزنويان در ديار هند / بگرفت پا به در « شيروان » نهاد از کاشغر بيامد و تاجيک را ستود / ره در نوشت و بهر « حلب » نورهان نهاد در هند گاه سلطه « اکبر شه » اين زبان / جذب قلوب کرد و شکر در دهان نهاد پس چابکانه رخت به اقصا نقاط بست / پا در سواد « بوسني » و در « بالکان » نهاد از ماوراي خطه « قفقاز » برگذشت / عثمانيش به کرسي پر عزّ و شان نهاد بالا نشيني زبان گران ارز پارسي / از بهر ما ذخيره نو هر زمان نهاد هرجا که رفت همره فرهنگ ديرپاي / گنجي زعلم و فضل و ادب شايگان نهاد پاينده باد پويش اين پيک معرفت / کاسباب فخر ما همه جا در ميان نهاد چونين قصيده اي که نيارد کسش سرود کلک « اديب » بر ورق پرنيان نهاد
|